شعر در مورد بم
شعر در مورد بم ,شعر در مورد زلزله بم,شعر در مورد ارگ بم,شعر حامد عسگری در مورد بم,شعر حامد عسکری در مورد بم,شعر درباره بم,شعری در مورد بم,شعر درباره زلزله بم,شعری در مورد زلزله بم,شعر کوتاه در مورد زلزله بم,شعر در مورد سالگرد زلزله بم,شعر حامد عسگری در مورد زلزله بم,شعری درباره زلزله بم,شعر درباره ارگ بم,شعری در مورد ارگ بم,شعری درباره ارگ بم,شعر حامد عسگری درباره بم,شعر درباره شهر بم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بم رفت
(مانند آخرین کاروانی
که رفته بود
از آن دو هزار سال پیش از این)
و سای? دراز بارو
بی بارو ماند …
شعر در مورد بم
زمین را میکشند از زیر پامان مثل بم یکروز
نمیبینیم در آیینه خود را صبحدم یکروز
شعر در مورد زلزله بم
?خواب بودند ، خواب میدیدند
خواب سنگین و غیر تحمیلی
خواب تفریح ،خواب آرامش
خواب شیرین صبح تعطیلی
جمعه :تعطیل ، جمعه :خواب و خیال
جمعه : دروازه ای به باغ بهشت
مثل هر هفته باز هم میشد
مشق را عصر روز جمعه نوشت
دخترک خفت و دستهای پدر
طفل را بین دست و بال گرفت
سر که چرخاند رختخواب پدر
باز هم بوی پرتقال گرفت
پیش از این آسمان محبت داشت
به زمین، گرم، عشق میورزید
تیره شد ارتباطهای قدیم
آسمان سرد شد، زمین لرزید
خانه … گهواره ، آسمان … مادر
بانگ دیوار و سقف .. لالایی
مردمان … کودکان خواب آلود
بلعجب صحنهای تماشایی
آسمان قص? بلندی داشت
شهر خوابید و قصه شد کوتاه
در «بم» اما چقدر طول کشید
شب یلدای پنجم دی ماه
شعر در مورد ارگ بم
کودکان خفته همچنان معصوم